زبان سرخ

(. . . به پرنده ی کوچک آرزوهایت بگو , نمیرد . . .)

زبان سرخ

(. . . به پرنده ی کوچک آرزوهایت بگو , نمیرد . . .)

خاتمی _ از مشکلات تا حماسه ای دیگر

شاید اینگونه به نظر آید , زمانی که القا شد احتمال تایید صلاحیت سید محمد خاتمی بسیار اندک است , جریانی از طرح نام مجدد خاتمی سراسیمه شده و خواسته اند با طرح این موضوع به جلو فرار کنند.

ولی آنگاه که فتیله ی این مباحث پایین کشیده شد مجددا این تحلیل قوت گرفت که نهادهای قدرتمند توصیه کرده اند از این مباحث پرهیز شود.

در خوشبینانه ترین حالت , میتوان اینگونه تحلیل کرد که آن نهادها با چنین نظراتی موافق نبوده اند چرا که سابقه , شخصیت و توان برانگیزانندگی خاتمی در سطحی قرار دارد که سخن از رد صلاحیت , تنها از یک تندروی تلخ مزاج گونه بر می آید.

اما اگر تمام این نظرات درست باشد , به نظر من سخن از رد صلاحیت خاتمی بسیار عجولانه بوده است.

گروهی که در سالیان اخیر به مهندسی انتخابات و حتی شرایط سیاسی ایران همت گمارده اند , علاقمند بوده اند برخی روزنامه ها با نوشته ی خود موجب تردید خاتمی و اصلاح طلبان شوند . چرا ؟

شرایط اقتصادی کشور بسیار بحرانی است . تمام شاخصها نشان میدهد دولت نهم اتفاقا در تنها بخشی که ادعای حل معضلات آنها را داشته به صورت کاملا جدی شکست خورده است.

برداشت از صندق ذخیره ی ارزی بی حساب و کتاب انجام گرفته است .

دولت نهم به ریاست محمود احمدی نژاد برای اصولگرایان هم دولت جذابی نیست .

لذا برای آنکه بتوان با مهندسی هوشمندانه کاری کرد که رقبای احمدی نژاد در خانواده ی اصولگرایان از ترس مرگ به تب رضایت دهند , اعلام کاندیداتوری فردی از میان اصلاح طلبان است که سبب اتحاد همه جانبه ی آنها در پشت احمدی نژاد میشود.

تنها نام در میان اصلاح طلبان سید محمد خاتمی است . خاتمی اگر زودتر از انتظار اعلام کند وارد انتخابات خواهد شد , دو حسن برای احمدی نژاد و همفکرانش خواهد داشت , تمام راست و جبهه ی اصولگرایان در پشت او صف خواهند بست .مبارزه ی دو قطبی خاتمی – احمدی نژاد می تواند بسیاری از معایب غیر رقابتی را نیز اصلاح کند.

در دو گانه ی خاتمی – احمدی نژاد گسل های اجتماعی به صورت محدود فعال شده , موجب انجام انتخاباتی گرم خواهد شد.

حسن دوم آن است که مهندسان و صحنه گردانان می توانند به گونه ای عمل کنند که با احمدی نژاد , خاتمی را نیز شکست دهند. یعنی اگر یکباره با احمدی نژاد , شکست هاشمی رفسنجانی , کروبی , معین, قالیباف و مهرعلیزاده را رقم زدند , این بار سید محمد خاتمی نماد اصلاح طلبی و اعتدال را نیز شکست  دهند . اگر این اتفاق بیفتد از نظر آنها کاری است کارستان . اما چگونه میتوان خاتمی را شکست داد ؟

پاسخ این است که خاتمی را تنها خاتمی میتواند شکست دهد .

خاتمی چنانچه تصور کند با همان انگاره ها , برنامه ها , تصورات , سازماندهی و همراهان فکری می توان حماسه ای دیگر بیافریند , این بار بدون هیچ حماسه ای شکست خواهد خورد.

لذا چنانچه خاتمی برنامه ای برای حضور دارد نیازی به اعلام زود هنگام نیست .

از سویی چنانچه در نهایت نیز خاتمی تصمیم به سکوت بگیرد , چه بسا رقبای داخل خانواده ی اصولگرایان جایگزین بهتری برای رقابت باشند و چه بسا کنار ماندن و نظاره گر بودن اصلاح طلبان برای چهار سال آینده موجب تخلیه ی کامل انرژی اصولگرایان حاکم باشد .جناحی که روزگاری از امام خمینی این طعنه ی دردناک را شنیده بود که « شما توانایی اداره ی یک نانوایی را هم ندارید» نتیجه ی هشت سال دولت اصولگرایان برای اهل نظر از هم اکنون روشن است.    

آمار تورم در جهان

آخرین آمار اعلام شده از سوی صندوق بین المللی پول نشان می دهد هر چند تورم یک پدیده جهانی به شمار می رود و ایران نیز طبیعتاً از آثار تورم بین المللی متأثر است، اما میزان تورم در ایران گام ها فراتر از نرم جهانی است به گونه ای که تنها چهار کشور فقیر اریتره،گینه، میانمار و زیمباوه، تورمی بیش از ایران دارند و ۱۷۴ کشور تورمی کمتر از ایران و گاه در حد صفر و زیر یک در صد دارند. به گزارش سایت عصرایران، از بین ۱٨۰ کشور جهان که صندوق بین المللی پول اطلاعات تورمی آنها را منتشر کرده است، دو کشور ژاپن و نیجر دارای تورم "صفر" هستند و ۵ کشور دیگر از جمله بورکینافاسو تورم زیر یک درصدی دارند. در حالی که طبق آمار اعلام شده، تورم در ایران ۲۵ در صد است، ۱۵۶ کشور جهان تورم یک رقمی دارند و این، نشان می دهد تورم دو رقمی، نه «پدیده ای جهانی» بلکه شامل کشورهایی نظیر ماداگاسکار (۱۰ درصد)، مصر (۱۰.۹)، زامبیا (۱۱.٣)، (اوکراین ۱۱.۵)، (آنگولا ۱۱.۹)، یمن (۱۲.۶)، اتیوپی (۱۷.٨)، ونزوئلا(۱٨) و البته ایران با ۲۵ درصد تورم می باشد. این گزارش می افزاید سطح تورم در کشورهای پیرامونی ایران بسیار پایین تر از ایران است و ایران در منطقه یک استثنا به شمار می رود و لذا نمی توان تورم موجود در کشور را به مسائل اقتصادی منطقه نیز نسبت داد. طبق این آمار تورم در کشورهای منطقه بدین شرح است: کویت: ‌۲.۶ عربستان: ٣ لبنان: ٣.۵ ارمنستان: ٣.۷ عمان: ٣.٨ اردن: ۵ ترکمنستان: ۶.۵ سوریه: ۷ پاکستان: ۷.٨ ترکیه: ٨.۲ افغانستان: ٨.٣ تاجیکستان: ۹.۹ تنها دو کشور همسایه ایران دارای تورم دو رقمی و البته پایین از ایران هستند: قطر (۱۲ درصد)‌ و جمهوری آذربایجان (۱۶.۶). سطح نگران کننده تورم در ایران، در شرایطی بدتر از ۱۷۵ کشور جهان و حتی بدتر از کشورهایی مثل نامیبیا، چاد، بنین، کنگو، توگو،‌ هندوراس و ... است که درآمدهای نفتی ایران به بی سابقه ترین سطح خود در تاریخ رسیده و به علاوه صادرات غیرنفتی نیز، بنا به اعلام مسوولان رکورد کل تاریخ صادرات کشور را شکسته است و دولتمردان نیز از شکوفایی رو به رشد اقتصاد کشور خبر می دهند.

گذری در تاریخ

آنچه برای آگاهی هم وطننان ارجمند ایرانی در ذیل می آید متن ترجمه نامه عمر خلیفه دوم به یزدگرد سوم ساسانی و پاسخ یزدگرد به عمر می باشد. نسخه اصلی این نامه ها در موزه لندن نگهداری می شود. زمان نگاشته شدن این نامه ها مربوط می شود به پس از جنگ قادسیه و پیش از جنگ نهاوند که حدوداً چهار ماه به طول انجامید .



از عمر بن الخطاب خلیفه مسلمین به یزدگرد سوم شاهنشاه پارس

یزدگرد، من آینده روشنی برای تو و ملت تو نمی بینم مگر اینکه پیشنهاد مرا بپذیری و با من بیعت کنی. تو سابقا بر نصف جهان حکم می راندی ولی اکنون که سپاهیان تو در خطوط مقدم شکست خورده اند و ملت تو در حال فروپاشی است. من به تو راهی را پیشنهاد می کنم تا جانت را نجات دهی.

شروع کن به پرستش خدای واحد، به یکتا پرستی، به عبادت خدای یکتا که همه چیزرا او آفریده. ما برای تو و برای تمام جهان پیام او را آورده ایم، او که خدای راستین است.

از پرستش آتش دست بردار و به ملت خود فرمان بده که آنها نیز از پرستش آتش که خطاست دست بکشند، به ما بپیوند الله اکبر را پرستش کن که خدای راستین است و خالق جهان.

الله را عبادت کن و اسلام را بعنوان راه رستگاری بپذیر. به راه کفر آمیز خود پایان بده و اسلام بیاور و الله اکبر را منجی خود بدان.

با این کار زندگی خودت را نجات بده و صلح را برای پارسیان بدست آر. اگر بهترین انتخاب را می خواهی برای عجم ها ( لقبی که عربها به پارسیان می دادند بعمنی کودن و لال) انجام دهی با من بیعت کن.

«خلیفه مسلمین عمربن الخطاب»



از شاه شاهان، شاه پارس، شاه سرزمین های پرشمار، شاه آریایی ها و غیر آریایی ها، شاه پارسیان و نژادهای دیگر از جمله عربها، شاه فرمانروایی پارس، یزدگرد سوم ساسانی به عمربن الخطاب خلیفه تازیان ( لقبی که پارسیان به عرب ها می دهند به معنی سگ شکاری )

به نام اهورا مزدا آفریننده زندگی و خرد

تو در نامه ات نوشته ای می خواهی ما را به راه راست هدایت کنی، به راه خدای راستینت، الله اکبر، بدون این که هیچ گونه آگاهی داشته باشی که ما که هستیم و چه را می پرستیم.

این بسیار شگفت انگیز است که تو لقب فرمانروای عربها را برای خودت غصب کرده ای آگاهی و دانش تو نسبت به امور دنیا به همان اندازه عربهای پست و مزخرف گو و سرگردان در بیابان های عربستان و انسانهای عقب مانده بیابان گرد است.

مردک، تو به من پیشنهاد می کنی که خداوند یکتا را بپرستم در حالیکه نمی دانی هزاران سال است که ایرانیان خداوند یکتا را می پرستند و روزی پنج بار به درگاه او نماز می خوانند. هزاران سال است که در ایران، سرزمین فرهنگ و هنر این رویه زندگی روزمره ماست.

زمانیکه ما داشتیم مهربانی و کردار نیک را در جهان می پروراندیم و پرچم پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک را در دستهایمان به اهتزاز درمی آوردیم تو و پدران تو داشتند سوسمار می خوردند و دخترانتان را زنده بگور می کردید.

شما تازیان که دم از الله می زنید برای آفریده های خدا هیچ ارزشی قائل نیستید ، شما فرزندان خدا را گردن می زنید، اسرای جنگی را می کشید، به زنها تجاوز می کنید، دختران خود را زنده به گور می کنید، به کاروانها شبیخون می زنید، دسته دسته مردم را می کشید، زنان مردم را می دزدید و اموال آنها را سرقت می کنید. قلب شما از سنگ ساخته شده است. ما تمام این اعمال شیطانی را که شما انجام می دهید محکوم می کنیم. حال با این همه اعمال قبیح که انجام می دهید چگونه می خواهید به ما درس خداشناسی بدهید؟

تو بمن می گویی از پرستش آتش دست بردارم، ما ایرانیان عشق به خالق و قدرت خلقت او را در نور خورشید و گرمی آتش می بینیم. نور و گرمای خورشید و آتش ما را قادر می سازد که نور حقیقت را ببینیم و قلبهایمان برای نزدیکی به خالق و به همنوع گرم شود. این به ما کمک می کند تا با همدیگر مهربانتر باشیم و این نور اهورایی را در اعماق قلبمان روشن می سازد.

خدای ما اهورا مزداست و این بسیار شگفت انگیز است که شما تازه او را کشف کرده اید و نام الله را بر روی آن گذارده اید. اما ما و شما در یک سطح و مرتبه نیستیم، ما به همنوع کمک می کنیم ، ما عشق را در میان آدمیان قسمت می کنیم، ما پندار نیک را در بین انسانها ترویج می کنیم، ما هزاران سال است که فرهنگ پیشرفته خود را با احترام به فرهنگ های دیگر بر روی زمین می گسترانیم ، در حالیکه شما به نام الله به سرزمین های دیگر حمله می کنید، مردم را دسته دسته قتل عام می کنید، قحطی به ارمغان می آورید و ترس و تهی دستی به راه می اندازید، شما اعمال شیطانی را به نام الله انجام می دهید. چه کسی مسوول این همه فاجعه است؟

آیا الله به شما دستور داده قتل کنید، غارت کنید و ویران کنید؟

یا این که پیروان الله به نام او این کارها را انجام می دهند؟ و یا هردو؟

شما می خواهید عشق به خدا را با نظامی گری و قدرت شمشیر هایتان به مردم یاد بدهید. شما بیابان گردهای وحشی می خواهید به ملت متمدنی مثل ما درس خداشناسی بدهید. ما هزاران سال فرهنگ و تمدن در پشت سر خود داریم، تو بجز نظامی گری، وحشی گری، قتل و جنایت چه چیزی را به ارتش عربها یاد داده ای؟ چه دانش و علمی را به مسلمانان یاد داده ای که حالا اصرار داری به غیر مسلمانان نیز یاد بدهی؟ چه دانش و فرهنگی را از الله ات آموخته ای که اکنون می خواهی به زور به دیگران هم بیاموزی؟

افسوس و ای افسوس ... که ارتش پارسیان ما از ارتش شما شکست خورد و حالا مردم ما مجبورند همان خدای خودشان را این بار با نام الله پرستش کنند و همان پنج بار نماز را بخوانند ولی این کار با زور شمشیر باید عربی نماز بخوانند چون گویا الله شما فقط عربی می فهمد.

من پیشنهاد می کنم که تو و همدستانت به همان بیابانهایی که سابقا عادت داشتید در آن زندگی کنید برگردید. آنها را برگردان به همان جایی که عادت داشتید جلوی آفتاب از گرما بسوزند، به همان زندگی قبیله ای ، به همان سوسمار خوردن ها و شیر شتر نوشیدن ها.

من تو را نهی نمی کنم از این که این دسته های دزد را ( ارتش تازیان) در سرزمین آباد ما رها کنی ، در شهر های متمدن ما و در میان ملت پاکیزه ما.

این چهار پایان سنگدل را آزاد مگذار تا مردم ما را قتل عام کنند، زنان و فرزندان ما را بربایند، به زنهای ما تجاوز کنند و دخترانمان را به کنیزی به مکه بفرستند. نگذار این جنایات را به نام الله انجام دهند، به این کارهای جنایتکارانه پایان بده.

آریاییها بخشنده، خونگرم و مهمان نوازند، انسان های پاک به هر کجا که بروند تخم دوستی، عشق ، آگاهی و حقیقت را خواهند کاشت بنابراین آن ها تو و مردم تو را بخاطر این کارهای جنایتکارانه مجازات نخواهند کرد.

من از تو می خواهم که با الله اکبرت در همان بیابانهای عربستان بمانی و به شهرهای آباد و متمدن ما نزدیک نشوی ، بخاطر عقاید ترسناکت و بخاطر خوی وحشی گریت.

یزدگرد سوم ساسانی
........................................

آخرین سخنان کوروش بزرگ :
((ای بچه های من و ای دوستانی که همه در اینجا حضور دارید اینک من به پایان عمر خود رسیده ام.
و به این نکته از روی نشانه های مسلمی پی برده ام.
زمانی که من دیگر وجود نداشتم،شما درمن به چشم یک انسان خوشبخت بنگرید و این احساس در همه ی کرده های شما و در همه ی گفته هایتان آشکار باشد.
من دوستان خود را با نیکی هایی که در حقشان کرده ام خوشبخت دیده ام ودشمنانم را با دست خود به بندگی کشیده ام.
میهن من چیزی بجز یک ایالت کوچک از آسیا نبود و من اینک آن را در میان همه ی کشور ها بزرگ ومفتخر بر جا می گذارم.
از همه ی فتوحاتی که کرده ام،حتا(حتی)یکی نیست که من آن را نگاه نداشته باشم؛ لیکن هر چند که در گذشته همه ی آرزوهای خود را بر آورده دیده ام.
ولی همیشه از این ترسیده ام که رخدادی ناگوار راببینم.یا بشنوم، یا از آن رنج ببرم وهمین ترس همواره مانع شده است از اینکه زمام اختیار خود را بی هیچ ملاحظه ای به دست غرور یا به دست عیش و شادی نامعتدلی رها کنم.
لیکن اکنون که رو به مرگ می روم شما فرزندانم راکه خدایان به من بخشیده اند؛درقید حیات برجای گذارم وضمنا بطور روشن هم باید بگویم که سلطنت را برای که بر جا می گذارم تا برسر آن درگیری وآشوبی پیش نیاید.
البته من شما دو پسرم را با مهر و محبتی یکسان دوست دارم اما باشندگی در شورا واداره ی امور و انجام همه‌ی اقدامات مفید به فرزند ارشدم تعلق دارد.
من بوسیله همین میهن پرورش یافته ام،میهنی که از آن شماست ونه تنها به برادران بلکه به همه ی شهروندان پیرتر نیز تعلق دارد و شما را نیز ای فرزندانم ، من خودم از همان دوران کودکی تربیت کرده ام وبه شما آموخته ام،که پیر رامحترم بشمارید و کاری کنید که کسان از خودتان جوان تر به شما حرمت بگذارند.
هان.ای کمبوجیه من سلطنت را به تو واگذار می کنم و به تو ای تانا اوکسارس((بردیا))حکومت کشور ماد و ارمنستان می دهم.
توخود ای کمبوجیه می دانی که این عصای زرین نیست که تاج و تخت پادشاهی را نگاه می دارد،بلکه دوستان وفادار عصایی واقعی تر و مطمئن تر برای پادشاهی هستند ولی تو خیال مکن که آدمها ذاتا وفادارند تو ای تانااوکسارس باید در فرمانبرداری از برادرت چنان چست و آماده باشی که هیچ کس در این راه به پایت نرسد.
ودر کمک کردن به او از توشتاب زده تر کسی نباشد؛چون هیچ کس از رفاه و سعادت او یا از خطراتی که وی راتهدید کند بقدر تو سود یا زیان نخواهد دید شما را به نام خدایان و به نام پیشینیانم سوگند می دهم.
ای فرزندان من ، اگر می خواهید خاطره ی مرا با حرمت وسربلندی داشته باشید نسبت به هم به خوبی رفتار کنید.
چون شما بی شک مطمئن نیستید از اینکه من زمانی این زندگی انسانی را به پایان آوردم دیگر چیزی نخواهم بود.
هرگز فراموش نکنید که قربانیان قاتلان خود را دنبال می کنند و الهه های انتقامجو همیشه به کمک ایشان خواهند آمد.
و شما خیال می کنید که حرمت مردگان زمانی ارواح‌شان از هر نیرویی عاری شده باشد همیشه بر جا خواهند ماند؟از خدایان بترسید که جاودانی هستند هر چیز را می بینند هر کاری که بخواهند می توانند بکنند و در دنیا نگهدار نظم و نسقی هستند که خدشه ناپذیر فناناپذیر و شکست ناپذیر است و زیبایی وعظمت آن به وصف نمی آید . وشما ای پسران من وقتی من مردم جسدم را نه در طلا بگذارید و نه در نقره بلکه آن را هر چه زودتر به خاک بسپارید ((تا اجزای بدنم ذرات خاک ایران را تشکیل دهد))وقتی هم خویشتن را به حجاب مرگ پوشاندم.از شما پسران عزیزم خواهش می کنم نگذارید هیچ کس حتا(حتی) خود شما جسد من را ببیند تنها کاری که می کنید همه ی پارسیان و همه ی متحدان را بر سر گور من بخوانید تا به من شاد باش(تبریک) بگویند از اینکه از آن پس در امن و امان خواهم بود و دیگرهیج درد ورنجی نخواهم کشید)).

تاریخ دراین فکر است آیا بزرگمردی همانند او باز خواهد آمد... نویسنده:آلبرشاندور برگرداننده:محمد قاضی برگرفته از نسک(کتاب)کوروش ".

و می پرسیم : آیا بعد از سخنان کوروش مردم زمین کلام حقی را شنیده اند ؟ هرگز ، ولی امیدواریم که بار دیگر خورشید تابان ایرانی بر ایران بتابد و از ایرانیان مردانی کوروش صفت از خاک برخیزند و هنگام بازگشت به خاک اقرار کنند که بعد از این چیزی نخواهم بود . کوروش با درایت و روشن بینی‌ی تمام اشاره می کند که گرفتار مرده پرستی نیفتید و گرچه شما خیال می کنید که ارواح در اطراف ما سرگردانند

آموزش

شما جه فکر میکنید؟چه کاری را بدون تعلیم و چه پیشرفتی را بدون آموزش تصور میکنید ؟

چگونه ممکن است کشوری پیشرفت کند ولی آموزش آن در سطوح مقدماتی , راهنمایی , متوسطه , عالی , تخصصی , فوق تخصصی ضعیف باشد؟ آیا آموزش و پرورش و آموزش عالی کشورمان قوی است؟ معلمان و استادان با شوق و اشتیاق تدریس میکنند ؟ آیا دانشجویان و دانش آموزان ما با امید و آرزو درس میخوانند؟ دلیل رشد موسسه های آموزشی که در ارتباط با کار آموزش و پرورش و آموزش عالی هم عرض با آنها فعالیت می کنند و سودهای فراوانی میبرند چیست؟

چرا دانش آموزان طی هفت سال (سه سال راهنمایی و چهار سال دبیرستان و پیش دانشگاهی) مواد درسی متعارف از جمله ادبیات انگلیسی یا عربی و یا حتی فارسی را خوب فرا نمی گیرند؟

چرا فارغ تحصیلان دانشگاهها از کاربرد در مراکز موضوع رشته شان دور افتاده اند ؟ اشکال از معلم و استاد است؟ یا دانش آموز و دانشجو؟ یا سیستم و ساختار آموزشی؟

به نظر شما آینده با همین وضعیت آموزشی در سطح مدرسه و دانشگاه چه تحولی اتفاق خواهد افتاد؟   

ایران خوب

هر که ایرانیست خود را بزرگ میدان می داند  و این حس در ملت دیگری این طور که در ایرانی هست, نیست حتی ایرانی وقتی زرنگی میکند سعی میکند «زرنگی» بزرگی بکند دقیقا از همین جاست که مسئله ما شروع میشود. 

ایرانی گرانی را , دلالی را , ترافیک را , کنکور را , پارتی بازی , فساد و زورگویی اداری را که می بیند , احساس میکند اینها در حد او نیست , اینها تحقیرش میکند , این است که هر جا امروز میروی , می بینی هیچ چیز سر جای خودش نیست , نظم همه چیز به هم ریخته یکی میخواهد با دستور اقتصاد را حل کند دیگری میخواهد با خواهش و تمنا مجرمین را ارام کند ,  نظم و سر جای خود بودن امور در هم ریخته , دلیل اصلیت هم اینست که ما خودمان در هم ریخته ایم . 

اولین وجه تقصیر گرایی است , ما هیچ وقت نمی پذیریم تقصیر ماست . اصلا ما همیشه بی گناهیم جناح ب میگوید تقصیر الف است و الف میگوید تقصیر ب است , این نهاد میگوید تقصیر آن دستگاه است , آن دستگاه میگوید تقصیر آن نهاد است , مردم میگویند تقصیر بالایی هاست , بالاییها میگویند تقصیر مردم است به هر حال در کل مملکت کسی مقصر نیست و همه بی گناهند. 

دومین وجه تعارف گرایی است . از صبح تا شب از اقتصاد و سیاست و فرهنگ تا زندگی روزمره را تعارف میکنیم. حتی وقتی سخن از شفافیت میگوییم تعارف در بین ما سکه ی رایج شده است همه ی کسانی که باید بی تعارف کار کنند تعارف میکنند , مردم که باید بی تعارف نقد کنند , تعارف میکنند. 

چه کسی است که نداند کار سیاسی قدرت میخواهد ولی حتی احزاب ما هم تعارف می کنند , تعارفات در همه ی عرصه ها ریشه دوانده همه میگویند: «شما بفرمایید» همه ی ما تعارف گرا شده ایم به خصوص آنها که بی تعارف باید کار کنند و این ما را به این وضع رسانده . 

سومین وجه «تبانی گرایی» است تبانی در بین ما تبدیل به گفتمان رایج شده , همه جا از آبدارخانه ی اداره تا بالاترین سطح سیاسی سعی در حل کردن مسائل با تبانی داریم . تعامل جای خود را به تبانی داده , در دکور قضیه تعارف میکنیم پشت سر علیه یکدیگر تبانی میکنیم . 

باید تقصیر با «تعهد» , تعارف با «صداقت» و تبانی با «تعامل» جای خود را عوض کند تا دوباره ما بزرگ شویم نه بزرگ زاده اما این بحران افتخار چگونه در ما کاهش می یابد ؟ واقعیت این است که ایران خوب زندگی خوب میخواهد و زندگی خوب از سیاست تدبیر برمیخیزد نه سیاست تقصیر و تعارف و تبانی . قطعا امروز زندگی خوب برای ایرانی آن چیزی است که باعث افتخار اوست.