زبان سرخ

(. . . به پرنده ی کوچک آرزوهایت بگو , نمیرد . . .)

زبان سرخ

(. . . به پرنده ی کوچک آرزوهایت بگو , نمیرد . . .)

ادبیات سیاسی یا دانشگاهی ؟!!!

 

 احمدی نژاد د در انبوه جمعیت و بالای اتومبیلی که در حرکت است درحالی که به ابراز احساسات کسانی که خود را به ماشین حامل وی رسانده اند با لمس سرودست پاسخ می دهد ، تا اینجای مطلب، عمل رئیس جمهور، برای دستیابی به محبوبیت تازه، نو و بدیع است. اما می ماند طرحهای استانی یا طرحهائی که به وسیله رئیس جمهورافتتاح می شود. این را باید از مردم هرمنطقه پرسید که این طرحها در چه زمانی شروع و کی به سرانجام رسیده است و سهم رئیس جمهور فعلی درافتتاح این طرحها چه میزان است؟ از طرفی می ماند طرحهائی که درمنطقه و در نشست های استانی که هیأت دولت در حضورمسئولین استان تصویب می کند و بودجۀ این طرحها و محل آن که یا باید از محل طرحهای استانی باشد یا طرحهای ملی، من  به این بخش هم کاری ندارم. اما سخنرانی های رئیس جمهور در سفرهای استانی است که مورد نظر اینجانب در این نوشته می باشد. ادبیات به کاررفته دراین سخنرانی ها بعضاً در سطح داخلی و گاهی در سطح جهانی مدتها مورد بحث و بررسی قرارگرفته و موجب حرکاتی نیز شده است. برای نمونه در سخنرانی معروف – نظرآباد- از بخشهای هشتگرد، رئیس جمهور به گفته خودشان از پرونده مهم اقتصادی پرده برداشتند که فردی با کمک مسئولین وقت بانک پارسیان طی معامله ای در بورس، از مقررات بانکی عدول نمودند و به سرعت مسئولین وقت بانک پارسیان از کاربرکنارو معامله ای که دربورس انجام شده بود فسخ گردید. سرانجام آن پرونده را به حکایت سوابق روزنامه ها همه متوجه شدند. حال اینکه گزارش ناقصی باعث شد رئیس جمهور به مطلبی بپردازند که واکنش اقتصادی فراوانی داشت اما می شد بدون استفاده ازاین تریبون و با تشکیل یک گروه کارشناسی مسئله را به گونه ای دیگر حل کرد که باعث تنش اقتصادی در سیستم بانکی نشود. نمونه دیگر در زنجان اتفاق افتاد که رئیس جمهور از ادبیاتی استفاده کردند که کسی از رئیس جمهور یک مملکت این لحن را متوقع نیست  از – کارد دسته سفید کار زنجان – جمله ای که درگذشته از زبان – سید – هنرپیشه فیلم گوزن ها، ساختۀ مسعود کیمیائی شنیده بودیم. قطعه قطعه شدن با کارد زنجان، حال این فرد قطعه قطعه شده هرکس یا گروهی که باشد ازادبیات سیاسی آن هم از زبان رئیس جمهور دور است؛ هرچند نمی دانم خطاب رئیس جمهور به فردی که شکم سیراست و از گرسنگان خبرنداردکیست؟ اما نحوه بیان آن ادبیات در یک جو عمومی که مردم آمده اند تا از زبان رئیس جمهور خدماتی که باید برای شهرشان انجام شود را بشنوند قابل هضم نیست. اگر خطاب رئیس جمهور به رقبای سیاسی است آن ادبیات می تواند درمقابل خود ادبیات خاصی را به وجود آورد و متداول شدن این ادبیات هم فرهنگ سیاسی جامعه را غیربهداشتی می کند.  

  

 

 

 

ادامه مطلب ...

حمایت از آزادی

 

 

 

حمایت از عادل فردوسی پور و 90 را نه پشتیبانی از شخص وی و برنامه اش بلکه باید حمایت از آزادی بیان تلقی کرد. برنامه دوشنبه 30 دیماه 87 را همه دیدند جائی که «قدرت» تحمل شنیدن حرف مردمی که قدرتش را از آنها به امانت گرفته را هم ندارد و با زیرپا گذاشتن بدیهی ترین اصول اخلاقی به خفه کردن صدای خاموش این مردم می پردازد. در آستانه سی امین سال انقلاب اسلامی،ایرانی ها شاهد به خاک سپرده شدن یکی از شعارهای اصلی انقلاب یعنی آزادی بودند. آقای احمدی نژاد که با شعار مبارزه با مافیا و گسترش عدالت به قدرت رسید غافل است که نزدیکترین همکارانش خود مافیائی هستند که بسان کبک سر در برف فرو کرده اند.اینان وقتی صدای منتقدان را خفه میکنند با مخالفان و دشمنانشان چه میکنند؟ امید بستن به مدیرانی همانند علی آبادی برای اداره ورزش و مملکت در حالی که برای برنده شدن در بازی کثیفی که خود شروع کننده اش هستند حتی حاضرند با اخلال در شبکه SMS صدها میلیون ریال درآمد را از خزانه ملی دور کنند،امید عبثی است

ما چه زود یادمان رفت مدیران رادیو جوان را بخاطر انتقاد از دولت نهم پس از کش و قوسی برکنار کردند. ما چه زود فراموش کردیم برنامه مثلث شیشه ای در پی انتقاد میهمانان آن از دولت مهرورزی به ناگاه رخت از صفحه جادوئی بربست. ما چقدر آسان گذشتیم از شبی که فیروز کریمی با انتقادی طنازانه علی آبادی را مناسب مدیریت در ساخت و ساز دانست و نه ورزش،چگونه وی را تا مرز کله پا شدن پیش بردند؟

برنامه مثلث شیشه ای در محدوده استان تهران پخش می شد و مخاطب کمتری نسبت به دیگر شبکه های سیما داشت،رادیو هم که تکلیفش مشخص است. اینجا برنامه 90 هست که میلیونها بیننده دارد اگر با فشار آنها را تعطیل کردند یقین بدانید 90 به سرنوشتی بهتر دچار نخواهد شد. شما چه فکر میکنید؟

احمدی نژادیسم

 

  

احمدی نژاد همچنان بلند پرواز است و این بلند پروازی هایش نه برای رهنمود دادن به رئیس جمهور آمریکا و نه صدر اعظم آلمان است بلکه برای تداوم اندیشه اش برای ایران است. . حتی مشکلات سهمگینی که در این چند سال بر دوش مردم اعم از فقیر و غنی سوار کرده است , هنوز هم این رئیس جمهور را زمینی نکرده . البته جای هیچ گونه تعجبی هم نیست وقتی معجزه ی هزاره ی سوم باشی و هاله ای از نور هم تو را در بگیرد نباید هم حتی در قاب یک رئیس جمهور چهار ساله بگنجی.بر همین اساس این معجزه هزاره ی سوم ترجیح میدهد نه درباره ی انتخابات و نه خودش سخنی بگوید . البته شنیده میشود در محافل خصوصی او نه تنها خودش را رئیس جمهور چهار ساله نمیداند بلکه بسان بلند پروازی هایش سودای ریاست جمهوری شانزده ساله را در سر می پروراند. البته بر اساس قانون اساسی رئیس جمهور تنها میتواند در دو دوره ی چهار ساله بر اریکه ی قدرت تکیه بزند اما ایشان معتقد است هشت سال را خودش ریاست میکند و هشت سال بعد هم کسی که روند فکری او را دنبال کند . از اینجاست که باید مرام و مسلک رئیس جمهور را از مدیر اجرایی یک کشور بالاتر برد و با یک مکتب سیاسی و فکری گره زد , یعنی از این پس معجزه ی هزاره ی سوم را مکتبی خواند با نام «احمدی نژادیسم»

متولد آرادان همه چیز را برای ارائه مکتبش مهیا میبیند .نخستین اش این است که موج انتقاداتی که در این چند سال اقدامات دولت نهم برانگیخته شده در تمام سی سال گذشته اگر بی سابقه نباشد کم سابقه است با این حال این رئیس جمهور بی آنکه خم به ابرو بیاورد از ریاست جمهوری شانزده ساله سخن میگوید. اگر نام این باور معجزه نیست پس چیست؟

از خصوصیات مکتب احمدی نژادیسم نداشتن روحیه ی انتقادی است  و سعی در مخفی نگه داشتن نقاط ضعف در خود کرده و تلاش میکند نقاط ضعف خود را در وجود دیگران بیابد.

نکته ی دیگر احمدی نژادیسم تعیین تکلیف برای ایران و جهان است و همانگونه که خود گفته نه سوسیالیسم را قبول دارد و نه سر سازگاری با لیبرالیسم دارد . او نه تنها ایدئولوژی آنها را رد یا پذیرش نمیکند بلکه حتی اعرابی هم بر آنها قائل نیست. بر این اساس او ایران را جایی میداند برای ارائه مکتب احمدی نژادیسم کما اینکه در این چند سال رگه هایی از آن را لمس کرده ایم بر این اساس او حق دارد و معتقد است چهار سال و هشت سال برای محک گذاشتن این ایدئولوژی کافی نیست بلکه باید شانزده سال ادامه پیدا کند. از اینجاست که احمدی نژادیسم تحقق بیشتری می یابد . منناظره طلبی رئیس جمهور را هم میتوان در همین راستا ارزیابی کرد .

بحث دیگر محبوبیت است..محمود احمدی نژاد همانگونه که رسانه های دولتی نشان میدهند از محبوبیت زیادی در جهان اسلام از ترکیه تا لیبی برخوردار است. حتی کار به جایی رسیده که شهروندان کمونیست ونزوئلا و آرژانتین اندیشه های احمدی نژاد را ستایش میکنند و با ارسال نامه از ایشان میخواهند برای اداره ی بهتر کشورشان به دولتمردانشان مشاوره دهد . احمدی نژادیسم از نظر محبوبیت نه تنها چیزی کمتر از سوسیالیسم و لیبرالیسم ندارد بلکه شانه به شانه آنها در حال پیشروی است و چه بسا آز آنها جلوتر هم بزند. همین افزایش تصاعدی محبوبیت احمدی نژاد در داخل ایران هم تکرار میشود . باز هم همانگونه که رسانه ی سیما نشان میدهد در این چند سال با وجود قطعی گسترده ی برق در تابستان , افزایش چشمگیر تورم قیمت مسکن و لبنیات نه تنها رئیس جمهور با کاهش محبوبیت مواجه نشده که همچنان این محبوبیت در حال تزاید است. کدام رئیس دولت چنین اقبالی داشته است . احمدی نژادیسم مثل یک ویروس در حال تکثیر شدن است.

بودی و کسی پاس نمی داشت

     از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر                      یادگاری که در این گنبد دوار بماند

هنوز زمان زیادی نگذشته است . یادت می آید ؟ انگار همین دیروز بود این بیت را در پایان صحبت هایت در سازمان ملل خواندی و گفتی : « با امید به اینکه دوران کینه توزی و زورگویی به سر آمده باشد و صدای عشق به حق و عدالت و حرمت انسان در گنبد گیتی طنین انداز شود و همگی همصدا با آینه ی شفاف روح قدسی انسانی ترنم این بیت را در زندگی دریابند که :

از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر

                                                  یادگاری که در این گنبد دوار بماند»

همه ی حضار برایت کف زدند, همه ی ایران . . . اصلا نه همه ی جهان برایت کف زدند , ایرانیان به خود بالیدند وقتی دیدند و شنیدند رئیس جمهورشان می گوید : « معنویتی که اسلام معرف آن است معرفتی جهانی است همه ی صفحات زمین و تمام آحاد بشر در تمام طول تاریخ مخاطب بالقوه ی دعوت اسلامی اند. »

نه , از من نخواه بگویم هجمه ی بی سابقه ی منتقدان کور دل , اندکی پس از آن سخنرانی تاریخی را .

از من نخواه بگویم بعدها کار به چه جاهایی کشید.

از من نخواه بگویم که بعضی ها دینت را هم نشانه گرفتند .

از من نخواه از سنگ اندازیها در مقابل دولتت بگویم

از من نخواه . . . 

خسته ای سید , غمگینی , دلت شکسته , می دانم همه ی اینها را می دانم  ولی , ولی ای کاش باز هم می آمدی , با قدرت هم می آمدی , مثل گذشته .

سید جان حالا ما مانده ایم و نگرانی و گرانی و حسرت چند سال گذشته , چند سالی که تو نبودی . چند سالی که دارد میگذرد ولی افسوس . . . چند سالی که همه ی ما سقوط کردیم , چند سالی که ایران ما در سراشیبی سقوط افتاد تا همه ی ایرانیان این بیت را برای تو ای رئیس جمهور محبوبمان بخوانند :

                                        بودی و کسی پاس نمی داشت که هستی

                                              باشد که نباشی و بدانند که بودی    

نقد یا سکوت ؟!

به بهانه ی خشم امام جمعه تهران  و هجوم ایشان به منتقدان دولت ,  بر آن شدیم رابطه ی میان دولت و منتقدانش را در دوران دو دولت  اخیر شرح دهیم .

1 . دوران رابطه ی معکوس

شاید عجیب ترین دوران روابط میان دولت و منتقدانش , مربوط به دوران اصلاحات باشد. رابطه ای که میتوان آن را « رابطه معکوس » نامید.

پیروزی غیر مترقبه ی خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری و شکل گرفتن موجی از شور و نشاط اجتماعی و میل به مشارکت سیاسی از سوی شهروندان و به ویژه جوانان , جریان های مخالف را که به دلیل شکل ساختار سیاسی همچنان از قدرت قابل توجهی برخوردار بودند , به شدت نگران و هراسان ساخت . گر چه خاتمی و حامیانش می کوشیدند با تاکید بر اصولی چون گفت و گو , مدنیت , جامعه ی چند صدایی و آزادی مخالف , این نگرانی را کاهش دهند و فضای جامعه را به صحنه ی تعامل و رقابت مبتنی بر گفت و گو نزدیک کنند , اما مخالفان قدرتمند دولت که تداوم این روند را بسترساز از بین رفتن منافع و حتی پایگاه اجتماعی قلمداد میکردند , نه تنها با استفاده از ابزارهای گسترده رسانه ای و تشکیلاتی خود به تضعیف دولت کمر گماشتند و حتی صدا و سیما ( به عنوان رسانه ملی ) در نقش تریبون اصلی مخالفان دولت وارد عمل شد , که به رخدادهای خشونت باری چون قتل های زنجیره ای , حادثه کوی دانشگاه , ترور سعید حجاریان و در نهایت توقیف دسته جمعی مطبوعات حامی دولت , در جهت از بین بردن بستر گفت و گوی انتقادی و از میدان به در کردن اصلی ترین سخنگویان و حامیان دولت تلاش کردند . در واقع دوران اصلاحات دوره ای بود که در آن , نه تنها دولت منتقدان خود را تحمل میکرد , حتی به مطبوعات منتقد خود یاری می رساند , که این منتقدان و مخالفان دولت بودند که تحمل فعالیت و طرح دیدگاه های رئیس جمهور و نزدیک ترین یاران وی را نداشتند . عبدالله نوری , محمد موسوی خوئینی ها و سعید حجاریان از جمله نزدیک ترین یاران خاتمی بودند که نه تنها امکان تداوم انتشار نشریات خود را نیافتند , که به بازداشت , ترور و محکو.میت های قضایی دچار شدند.  

 خاتمی و احمدی نژاد 

2 . دوران انتخاب

از پس این فراز و نشیب ها محمود احمدی نژاد بر خلاف همه ی پیش بینی ها به ریاست جمهوری رسید  . احمدی نژاد در شرایطی بر مصدر دولت قرار گرفت که ائتلافی از احزاب , گروه ها و مدیران با سابقه ی کشور در دور دوم انتخابات به یاری و حمایت از رقیب او , هاشمی رفسنجانی بر خاسته بودند . چنین بود که از همان روز نخست , صف بندی میان دولت و منتقدانش آشکار بود.

این وضعیت البته در دوران اصلاحات هم وجود داشت , با این تفاوت که اولا مخالفان و منتقدان دولت خاتمی پایگاه و جایگاه قوی و گسترده ای در ساختار سیاسی داشتند و با تکیه بر همان هم در جهت از  کار انداختن دولت فعالیت کردند در حالی که عمده منتقدان دولت احمدی نژاد , پس از روی کار آمدن وی از ساختار سیاسی حذف و عملا به عرصه ی عمومی و بخش خصوصی بازگشتند.

ثانیا بر خلاف دوران خاتمی که منتقدان وی از امکانات و ابزارهای مختلف رسانه ای و تشکیلاتی برخوردار بودند , دولت احمدی نژاد طیف مهمی از منتقدان خود را از داشتن رسانه محروم نگاه داشت و با تدابیر مختلف از جمله قطع یارانه ها , در جهت تضعیف احزاب مخالف و انحلال تشکل های دانشجویی نظیر انجمن صنفی روزنامه نگاران امکان سازماندهی مخالفان و منتقدان خود را محدود کرد.

حال با این تفاسیر شما قضاوت کنید , تداوم جریان نقد که از نظر امام جمعه فاقد ارزش کارشناسی و بررسی است , نمیتواند یاری رسان دولت بحران زده ی فعلی باشد ؟