احمدی نژاد د در انبوه جمعیت و بالای اتومبیلی که در حرکت است درحالی که به ابراز احساسات کسانی که خود را به ماشین حامل وی رسانده اند با لمس سرودست پاسخ می دهد ، تا اینجای مطلب، عمل رئیس جمهور، برای دستیابی به محبوبیت تازه، نو و بدیع است. اما می ماند طرحهای استانی یا طرحهائی که به وسیله رئیس جمهورافتتاح می شود. این را باید از مردم هرمنطقه پرسید که این طرحها در چه زمانی شروع و کی به سرانجام رسیده است و سهم رئیس جمهور فعلی درافتتاح این طرحها چه میزان است؟ از طرفی می ماند طرحهائی که درمنطقه و در نشست های استانی که هیأت دولت در حضورمسئولین استان تصویب می کند و بودجۀ این طرحها و محل آن که یا باید از محل طرحهای استانی باشد یا طرحهای ملی، من به این بخش هم کاری ندارم. اما سخنرانی های رئیس جمهور در سفرهای استانی است که مورد نظر اینجانب در این نوشته می باشد. ادبیات به کاررفته دراین سخنرانی ها بعضاً در سطح داخلی و گاهی در سطح جهانی مدتها مورد بحث و بررسی قرارگرفته و موجب حرکاتی نیز شده است. برای نمونه در سخنرانی معروف – نظرآباد- از بخشهای هشتگرد، رئیس جمهور به گفته خودشان از پرونده مهم اقتصادی پرده برداشتند که فردی با کمک مسئولین وقت بانک پارسیان طی معامله ای در بورس، از مقررات بانکی عدول نمودند و به سرعت مسئولین وقت بانک پارسیان از کاربرکنارو معامله ای که دربورس انجام شده بود فسخ گردید. سرانجام آن پرونده را به حکایت سوابق روزنامه ها همه متوجه شدند. حال اینکه گزارش ناقصی باعث شد رئیس جمهور به مطلبی بپردازند که واکنش اقتصادی فراوانی داشت اما می شد بدون استفاده ازاین تریبون و با تشکیل یک گروه کارشناسی مسئله را به گونه ای دیگر حل کرد که باعث تنش اقتصادی در سیستم بانکی نشود. نمونه دیگر در زنجان اتفاق افتاد که رئیس جمهور از ادبیاتی استفاده کردند که کسی از رئیس جمهور یک مملکت این لحن را متوقع نیست از – کارد دسته سفید کار زنجان – جمله ای که درگذشته از زبان – سید – هنرپیشه فیلم گوزن ها، ساختۀ مسعود کیمیائی شنیده بودیم. قطعه قطعه شدن با کارد زنجان، حال این فرد قطعه قطعه شده هرکس یا گروهی که باشد ازادبیات سیاسی آن هم از زبان رئیس جمهور دور است؛ هرچند نمی دانم خطاب رئیس جمهور به فردی که شکم سیراست و از گرسنگان خبرنداردکیست؟ اما نحوه بیان آن ادبیات در یک جو عمومی که مردم آمده اند تا از زبان رئیس جمهور خدماتی که باید برای شهرشان انجام شود را بشنوند قابل هضم نیست. اگر خطاب رئیس جمهور به رقبای سیاسی است آن ادبیات می تواند درمقابل خود ادبیات خاصی را به وجود آورد و متداول شدن این ادبیات هم فرهنگ سیاسی جامعه را غیربهداشتی می کند.
ادامه مطلب ...
حمایت از عادل فردوسی پور و 90 را نه پشتیبانی از شخص وی و برنامه اش بلکه باید حمایت از آزادی بیان تلقی کرد. برنامه دوشنبه 30 دیماه 87 را همه دیدند جائی که «قدرت» تحمل شنیدن حرف مردمی که قدرتش را از آنها به امانت گرفته را هم ندارد و با زیرپا گذاشتن بدیهی ترین اصول اخلاقی به خفه کردن صدای خاموش این مردم می پردازد. در آستانه سی امین سال انقلاب اسلامی،ایرانی ها شاهد به خاک سپرده شدن یکی از شعارهای اصلی انقلاب یعنی آزادی بودند. آقای احمدی نژاد که با شعار مبارزه با مافیا و گسترش عدالت به قدرت رسید غافل است که نزدیکترین همکارانش خود مافیائی هستند که بسان کبک سر در برف فرو کرده اند.اینان وقتی صدای منتقدان را خفه میکنند با مخالفان و دشمنانشان چه میکنند؟ امید بستن به مدیرانی همانند علی آبادی برای اداره ورزش و مملکت در حالی که برای برنده شدن در بازی کثیفی که خود شروع کننده اش هستند حتی حاضرند با اخلال در شبکه SMS صدها میلیون ریال درآمد را از خزانه ملی دور کنند،امید عبثی است
ما چه زود یادمان رفت مدیران رادیو جوان را بخاطر انتقاد از دولت نهم پس از کش و قوسی برکنار کردند. ما چه زود فراموش کردیم برنامه مثلث شیشه ای در پی انتقاد میهمانان آن از دولت مهرورزی به ناگاه رخت از صفحه جادوئی بربست. ما چقدر آسان گذشتیم از شبی که فیروز کریمی با انتقادی طنازانه علی آبادی را مناسب مدیریت در ساخت و ساز دانست و نه ورزش،چگونه وی را تا مرز کله پا شدن پیش بردند؟
برنامه مثلث شیشه ای در محدوده استان تهران پخش می شد و مخاطب کمتری نسبت به دیگر شبکه های سیما داشت،رادیو هم که تکلیفش مشخص است. اینجا برنامه 90 هست که میلیونها بیننده دارد اگر با فشار آنها را تعطیل کردند یقین بدانید 90 به سرنوشتی بهتر دچار نخواهد شد. شما چه فکر میکنید؟