زبان سرخ

(. . . به پرنده ی کوچک آرزوهایت بگو , نمیرد . . .)

زبان سرخ

(. . . به پرنده ی کوچک آرزوهایت بگو , نمیرد . . .)

نقد یا سکوت ؟!

به بهانه ی خشم امام جمعه تهران  و هجوم ایشان به منتقدان دولت ,  بر آن شدیم رابطه ی میان دولت و منتقدانش را در دوران دو دولت  اخیر شرح دهیم .

1 . دوران رابطه ی معکوس

شاید عجیب ترین دوران روابط میان دولت و منتقدانش , مربوط به دوران اصلاحات باشد. رابطه ای که میتوان آن را « رابطه معکوس » نامید.

پیروزی غیر مترقبه ی خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری و شکل گرفتن موجی از شور و نشاط اجتماعی و میل به مشارکت سیاسی از سوی شهروندان و به ویژه جوانان , جریان های مخالف را که به دلیل شکل ساختار سیاسی همچنان از قدرت قابل توجهی برخوردار بودند , به شدت نگران و هراسان ساخت . گر چه خاتمی و حامیانش می کوشیدند با تاکید بر اصولی چون گفت و گو , مدنیت , جامعه ی چند صدایی و آزادی مخالف , این نگرانی را کاهش دهند و فضای جامعه را به صحنه ی تعامل و رقابت مبتنی بر گفت و گو نزدیک کنند , اما مخالفان قدرتمند دولت که تداوم این روند را بسترساز از بین رفتن منافع و حتی پایگاه اجتماعی قلمداد میکردند , نه تنها با استفاده از ابزارهای گسترده رسانه ای و تشکیلاتی خود به تضعیف دولت کمر گماشتند و حتی صدا و سیما ( به عنوان رسانه ملی ) در نقش تریبون اصلی مخالفان دولت وارد عمل شد , که به رخدادهای خشونت باری چون قتل های زنجیره ای , حادثه کوی دانشگاه , ترور سعید حجاریان و در نهایت توقیف دسته جمعی مطبوعات حامی دولت , در جهت از بین بردن بستر گفت و گوی انتقادی و از میدان به در کردن اصلی ترین سخنگویان و حامیان دولت تلاش کردند . در واقع دوران اصلاحات دوره ای بود که در آن , نه تنها دولت منتقدان خود را تحمل میکرد , حتی به مطبوعات منتقد خود یاری می رساند , که این منتقدان و مخالفان دولت بودند که تحمل فعالیت و طرح دیدگاه های رئیس جمهور و نزدیک ترین یاران وی را نداشتند . عبدالله نوری , محمد موسوی خوئینی ها و سعید حجاریان از جمله نزدیک ترین یاران خاتمی بودند که نه تنها امکان تداوم انتشار نشریات خود را نیافتند , که به بازداشت , ترور و محکو.میت های قضایی دچار شدند.  

 خاتمی و احمدی نژاد 

2 . دوران انتخاب

از پس این فراز و نشیب ها محمود احمدی نژاد بر خلاف همه ی پیش بینی ها به ریاست جمهوری رسید  . احمدی نژاد در شرایطی بر مصدر دولت قرار گرفت که ائتلافی از احزاب , گروه ها و مدیران با سابقه ی کشور در دور دوم انتخابات به یاری و حمایت از رقیب او , هاشمی رفسنجانی بر خاسته بودند . چنین بود که از همان روز نخست , صف بندی میان دولت و منتقدانش آشکار بود.

این وضعیت البته در دوران اصلاحات هم وجود داشت , با این تفاوت که اولا مخالفان و منتقدان دولت خاتمی پایگاه و جایگاه قوی و گسترده ای در ساختار سیاسی داشتند و با تکیه بر همان هم در جهت از  کار انداختن دولت فعالیت کردند در حالی که عمده منتقدان دولت احمدی نژاد , پس از روی کار آمدن وی از ساختار سیاسی حذف و عملا به عرصه ی عمومی و بخش خصوصی بازگشتند.

ثانیا بر خلاف دوران خاتمی که منتقدان وی از امکانات و ابزارهای مختلف رسانه ای و تشکیلاتی برخوردار بودند , دولت احمدی نژاد طیف مهمی از منتقدان خود را از داشتن رسانه محروم نگاه داشت و با تدابیر مختلف از جمله قطع یارانه ها , در جهت تضعیف احزاب مخالف و انحلال تشکل های دانشجویی نظیر انجمن صنفی روزنامه نگاران امکان سازماندهی مخالفان و منتقدان خود را محدود کرد.

حال با این تفاسیر شما قضاوت کنید , تداوم جریان نقد که از نظر امام جمعه فاقد ارزش کارشناسی و بررسی است , نمیتواند یاری رسان دولت بحران زده ی فعلی باشد ؟

خاتمی _ از مشکلات تا حماسه ای دیگر

شاید اینگونه به نظر آید , زمانی که القا شد احتمال تایید صلاحیت سید محمد خاتمی بسیار اندک است , جریانی از طرح نام مجدد خاتمی سراسیمه شده و خواسته اند با طرح این موضوع به جلو فرار کنند.

ولی آنگاه که فتیله ی این مباحث پایین کشیده شد مجددا این تحلیل قوت گرفت که نهادهای قدرتمند توصیه کرده اند از این مباحث پرهیز شود.

در خوشبینانه ترین حالت , میتوان اینگونه تحلیل کرد که آن نهادها با چنین نظراتی موافق نبوده اند چرا که سابقه , شخصیت و توان برانگیزانندگی خاتمی در سطحی قرار دارد که سخن از رد صلاحیت , تنها از یک تندروی تلخ مزاج گونه بر می آید.

اما اگر تمام این نظرات درست باشد , به نظر من سخن از رد صلاحیت خاتمی بسیار عجولانه بوده است.

گروهی که در سالیان اخیر به مهندسی انتخابات و حتی شرایط سیاسی ایران همت گمارده اند , علاقمند بوده اند برخی روزنامه ها با نوشته ی خود موجب تردید خاتمی و اصلاح طلبان شوند . چرا ؟

شرایط اقتصادی کشور بسیار بحرانی است . تمام شاخصها نشان میدهد دولت نهم اتفاقا در تنها بخشی که ادعای حل معضلات آنها را داشته به صورت کاملا جدی شکست خورده است.

برداشت از صندق ذخیره ی ارزی بی حساب و کتاب انجام گرفته است .

دولت نهم به ریاست محمود احمدی نژاد برای اصولگرایان هم دولت جذابی نیست .

لذا برای آنکه بتوان با مهندسی هوشمندانه کاری کرد که رقبای احمدی نژاد در خانواده ی اصولگرایان از ترس مرگ به تب رضایت دهند , اعلام کاندیداتوری فردی از میان اصلاح طلبان است که سبب اتحاد همه جانبه ی آنها در پشت احمدی نژاد میشود.

تنها نام در میان اصلاح طلبان سید محمد خاتمی است . خاتمی اگر زودتر از انتظار اعلام کند وارد انتخابات خواهد شد , دو حسن برای احمدی نژاد و همفکرانش خواهد داشت , تمام راست و جبهه ی اصولگرایان در پشت او صف خواهند بست .مبارزه ی دو قطبی خاتمی – احمدی نژاد می تواند بسیاری از معایب غیر رقابتی را نیز اصلاح کند.

در دو گانه ی خاتمی – احمدی نژاد گسل های اجتماعی به صورت محدود فعال شده , موجب انجام انتخاباتی گرم خواهد شد.

حسن دوم آن است که مهندسان و صحنه گردانان می توانند به گونه ای عمل کنند که با احمدی نژاد , خاتمی را نیز شکست دهند. یعنی اگر یکباره با احمدی نژاد , شکست هاشمی رفسنجانی , کروبی , معین, قالیباف و مهرعلیزاده را رقم زدند , این بار سید محمد خاتمی نماد اصلاح طلبی و اعتدال را نیز شکست  دهند . اگر این اتفاق بیفتد از نظر آنها کاری است کارستان . اما چگونه میتوان خاتمی را شکست داد ؟

پاسخ این است که خاتمی را تنها خاتمی میتواند شکست دهد .

خاتمی چنانچه تصور کند با همان انگاره ها , برنامه ها , تصورات , سازماندهی و همراهان فکری می توان حماسه ای دیگر بیافریند , این بار بدون هیچ حماسه ای شکست خواهد خورد.

لذا چنانچه خاتمی برنامه ای برای حضور دارد نیازی به اعلام زود هنگام نیست .

از سویی چنانچه در نهایت نیز خاتمی تصمیم به سکوت بگیرد , چه بسا رقبای داخل خانواده ی اصولگرایان جایگزین بهتری برای رقابت باشند و چه بسا کنار ماندن و نظاره گر بودن اصلاح طلبان برای چهار سال آینده موجب تخلیه ی کامل انرژی اصولگرایان حاکم باشد .جناحی که روزگاری از امام خمینی این طعنه ی دردناک را شنیده بود که « شما توانایی اداره ی یک نانوایی را هم ندارید» نتیجه ی هشت سال دولت اصولگرایان برای اهل نظر از هم اکنون روشن است.